یادگیری در ملاعام

این یادداشت ترجمه کوروش و من از مقاله learn in public از شاونگ وانگ هست.

https://www.swyx.io/learn-in-public/


سریعترین راه برای یادگیری

سریع‌ترین راه برای این که تخصص، شبکه و مغز دومتان را بسازید!


اگر یک قانون طلایی وجود داشته باشد ، همین است، بنابراین من آن را اول قرار می‌دهم. همه قوانین دیگر کم و بیش شرح قانون شماره ۱ هستند.

حتماً می دانید که یادگیری پایانی ندارد. اما اکثر مردم “به صورت خصوصی یاد می گیرند” و در خلوت خودشان هستند. آن‌ها محتوا را مصرف می کنند بدون این که خودشان محتوایی تولید کنند. باز هم، خوب است، اما ما اینجا هستیم تا در مورد قرار گرفتن در بیست درصد برتر صحبت کنیم. آنچه شما باید انجام دهید عادت ایجاد یادگیری از پا درآورنده است:

  • پست بلاگ و آموزش و چیت شیت بنویسید.
  • در جلسات و کنفرانس‌ها صحبت کنید.
  • مواردی را در Stackoverflow یا Reddit بپرسید و پاسخ دهید. از مکان‌های محصوری مانند Slack و Discord اجتناب کنید، آنها عمومی نیستند.
  • ویدیوهای Youtube یا لایوهای Twitch بسازید.
  • یک خبرنامه راه اندازی کنید.
  • کارتون بکشید (مردم عاشق کارتون هستند!)

هدف شما هر چیزی که هست، آن چیزی را بسازید که آرزو می‌کردید در هنگام یادگیری پیدا کرده باشید. نتایج خود را با تعداد لایک‌، ریتوییت، ستاره یا رای مثبت قضاوت نکنید. فرض کنید با خود سه ماه قبلتان طرف هستید. من تقریباً یک سالی هست که هر روز در یک وبلاگ فنی فقط برای خودم می‌نویسم.

پس چی؟ موضوع این نیست که مخاطب زیادی پیدا کنید. اگر می‌توانید این کار را کنید، عالی است، وقتی مشهور شدید، مرا به خاطر بسپارید.اما به احتمال زیاد، بیشترین کسی که از این کار سود می‌برد، خود شما در آینده هستید. اگر دیگران نیز سود می‌برند، چه بهتر!

اوه فکر می‌کنید تموم شد؟ متوقف نشوید:

  • از یک ویدیو برنامه‌نویسی لذت بردید؟ با سخنران یا مربی تماس بگیرید و از آنها تشکر کنید و سپس سوالات خود را بپرسید.
  • در مورد کتابخانه‌هایی که استفاده می‌کنید مطلب بنویسید.
  • کتابخانه‌های خود را بسازید که هیچ کس هرگز از آنها استفاده نخواهد کرد.
  • پروژه‌هایی را که دوست دارید از ابتدا کلون کنید تا نحوه عملکرد آن‌ها را ببینید.
  • کارگاه برگزار کنید.
  • به کنفرانس ها بروید و مطالبی را که آموخته‌اید خلاصه کنید.

اگر از ایجاد چیزهای یکبار مصرف خسته شدید ، شروع به ایجاد یک پایگاه دانش مداوم کنید که با گذشت زمان رشد می کند. دانش خود را منتشر کنید! در هر مرحله از کار: کارهایی را که انجام داده‌اید و مشکلاتی که حل کرده‌اید ثبت کنید.

عنوان فرعی تحت این قانون این است:تمام تلاش خود را برای درست انجام‌دادن کارها بکنید، اما وقتی اشتباه می‌کنید نگران نباشید. تکرار کنید. اگر احساس ناراحتی یا متقلب بودن می‌کنید، خوب است. دارید به خودتان فشار می‌آورید. تصور نکنید که همه چیز را می‌دانید ، اما به هر حال تمام تلاش خود را بکنید و اجازه دهید در صورت اشتباه به ناچار اینترنت شما را اصلاح کند. مبتدی‌بودن خودتان را عیان کنید.

مردم فکر می کنند شما افتضاح هستید؟ خوب است. شما هم همین‌طور فکر می‌کنید. از آنها بخواهید که با جزئیات توضیح دهند چرا فکر می‌کنند شما افتضاح هستید. شما می خواهید فقط احساس خوبی کنید یا می‌خواهید واقعاً خوب باشید؟ بدون اعتراض و یا بدون احساسات آسیب دیده بروید و ثابت کنید که آنها اشتباه می کنند. اما در صورت توهین، آنها را نادیده بگیرید.

آیا اشاره کردم که یاددادن بهترین راه برای یادگیری است؟ هنگام کد نویسی صحبت کنید. این کار می تواند استرس‌زا باشد و من خودم آنقدر آن را انجام نداده‌ام، اما بهترین مصاحبه‌های فنی من جایی بود که من به جای تلاش ناامیدانه برای اثبات خود، مانند یک معلم صحبت کردم. ما نوعی از حیوانات هستیم، ما جذب اعتماد به نفس می‌شویم و بوی ناامیدی را حس می‌کنیم.

در برخی مواقع شما حمایت دریافت خواهید کرد. مردم متوجه یادگیرندگان واقعی می‌شوند. آنها می‌خواهند به شما کمک کنند. به آنها نگویید‌، اما آنها یک دفعه‌ای منتور شما می‌شوند. این بسیار مهم است که آنچه را که آنها زمین گذاشته اند بردارید. تصور کنید که آنها مأموریت‌هایی به شما پیشنهاد می‌دهند که انجام دهید. وقتی می‌گویند “آیا کسی دوس دارد که در موضوع … کمک کند؟” شما آن بچه‌ ردیف اول که دستش بالا رفته هستید. آنها مهندسین ارشدی هستند که برخی از پرطرفدارترین افراد در زمینه فناوری هستند. اگر به آنها کمک کنید (پی نوشت: همیشه چیزی وجود دارد که در آن کمک می‌خواهند) آنها برای شما به صورت اختصاصی وقت خواهند داشت. چیزی که شما در حالت عادی نمی‌توانید داشته باشید. آنها به رایگان به شما یاد می‌دهند. اکثر مردم این فرصتی هایی که وجود دارند را نمیبینند. شما این طور نباشید.
شاید از خودتان بپرسید: “با وجود بسیاری از دولوپران جونیور ، چرا آنها به من کمک خواهند کرد؟”

چون شما در ملا عام یاد می‌گیرید. با آموزش به شما‌، آنها بسیاری را آموزش می‌دهند. شما صدای آن‌ها را مثل آمپلیفایر تقویت می‌کنید. شما یک چیز دارید که آنها ندارند: ذهن مبتدی. می‌دانید چه فایده‌ای دارد؟

بعضی اوقات افراد به خاطر همه چیزایی که منتشر کردین از شما کمک خواهند گرفت. ۸۰ درصد توسعه دهندگان “تاریک” هستند، آنها نمی‌نویسند، صحبت نمی‌کنند یا در بحث‌های عمومی شرکت نمی‌کنند. اما شما انجام دهید. شما باید متخصص باشید، درست است؟ به آنها نگویید که نیستید. تا جایی که می‌توانید به بهترین شکل پاسخ دهید، و هنگامی که دچار مشکل شده‌اید یا اشتباه کرده‌اید، آن را به منتوران خود منتقل کنید.

سرانجام کار شما با منتوران تمام می‌شوند و مسائل را به تنهایی حل می‌کنید. هرچند شما هنوز محتوا منتشر می کنید. فهمیدید چه شد؟

در ملاء عام بیاموزید.

پی نوشت: در نهایت ، آنها می خواهند به شما برای کمکتان پول بپردازند. خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنید

2 پاسخ

  1. علی چوپان نیم‌رخ
    علی چوپان

    سلام، من از پست انگلیسی به اینجا رسیدم، خیلی ممنون از شما بابت ترجمه‌ی این پست مفید و ارزشمند.

    راستش من کامل ترجمه‌ی فارسی رو نخوندم ولی به نظرم رسید که برای این عبارت ترجمه‌ی مناسب‌تری می‌تونیم داشته باشیم:

    What you do here is to have a habit of creating learning exhaust:

    در اینجا منظور از exhaust یه جنبه‌ی مثبت داره. منظور محصولات جانبی یک کار اصلی‌ه که شاید در نگاه اول حتی آشغال و دورریختنی به نظر برسند در مقابل کار اصلی، ولی در بلندمدت همون‌ها می‌تونن یه چیز باارزش باشند.

    من قبل از این متن،‌ مثال مشابهی از خاک اره در نجاری شنیده بودم و احتمالا بدون اون مثال من هم از این متن چنین برداشتی نمی‌کردم. ممکنه کار اصلی یعنی یادگیری ما، مثل نجاری و ساختن یک صندلی چوبی باشه، حالا اون خاک اره میشه اگزاست کار، اون خاک اره می‌تونه به درد یک نفر دیگه بخوره، مثلا برای یک نفر که حیوان خانگی نگهداری می‌کنه اون میتونه یه محصول ارزشمند باشه، ولی یه انرژی و وقتی میخواد که اون خاک اره رو هم پردازش کنیم و به دست بقیه برسونیم.

    ما هم وقتی در حین کار یه چیزی یاد می‌گیریم، می‌تونیم یه چیزایی خلق کنیم،‌ مثل نظر خودمون، برداشت خودمون، خلاصه‌ی یادگیری‌مون، ردپای جستجومون و … .

  2. مرتضی حکیم نیم‌رخ
    مرتضی حکیم

    خیلی بی مهابانه و قوی بود! در حدی که نه تنها تشویق، بلکه به این کار مصمم کرد 🙂
    ممنون بابت ترجمه و به اشتراک گذاشتن همچین مقاله خوبی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *